خب یه لحظه لطفا">
"تو نوشتن تبریک و اینطور چیزا داغونم و احتمالا که نه قطعا حرفایی که قراره من بهت بزنم به قشنگی حرفای بقیه که امروز بهت می گن نیستن اما خب...TT "
نفس عمیق-
از زمان آشناییمون تا الان چندماهی فکر کنم بیشتر نیست که میگذره،تو این مدت اتفاقات باحالی بینمون افتاد.
حقیقتا ، فکرشم نمی کردم قراره حرفای اطرافیانم تو این مدت کم به واقعیت تبدیل بشه")
اینکه یه نفر بیاد تو زندگیم که همونطور که من دوسش دارم دوسم داشته باشه ،همون چیزایی که من براش می خوام
اونهم برای من بخواد.
حتی برام قابل تصور نبود که قراره بعد اون همه درد،آسیب تو این زمان کم فردی وارد زندگیم بشه که دیوونه وار عاشقش بشم و از همه مهم تر که این حس دو طرفه باشه")))
حالا این وسط یه زمانی داداشیم بودی ، یه زمانی باباییم*-*(سمههههههههه همزمان همه چیم بودییاااا)تهشم که زدید دل ما رو بردید مارو عاشق خودتون کردید جناب.--.
حالا این وسطم خدا داده بود به من دیگه واس هرکی شوما سگ اخلاق بودید برای من یکی پیشی مهلبون و گوگولی مگولی هاتم بودید و هستید.اوفیشش*-*
بسه دیگه زر زر نمی کنم میرم سر اصل مطلب=-=
اینجاش دیگه واقعا بلد نیستم رمانتیکش کنمTT
اشک-
فکر کنم دیگه لازم نیست تکرار کنم که چقدر برام مهمی و چقدر دوست دارم نه؟ تو این چندماه کوتاه درحدی روم تاثیر گذاشتی که واقعا نمی دونم چی بگم:>>>>>>>
امروز به امید خودا یه سال بزرگ تر پیرتر و ریشو تر میشی(پاک کردن اشکام -)ازت می خوام که هراتفاقی که تو گذشتت افتاده و بد بوده فراموش کنی و اهمیت زیادی بهش ندی. می خوام که همش بخندیاا (می دونی که دیوونه خنده هاتم ؟:))) ) چیزایی که ناراحتت می کنن رو کناربزاری، کمتر با بوکس دستای خودتو داغون کنی TT TT ، و فقطم منو دوس داشته باشی(بی جا بود ولی خب دوس داشتم-.-).
دیگه واقعا هیچی به مغزم نمی رسهT~T
چی بگم دیگه؟ نگاه مظلومانه -
نمودونم
محو می شم-
تولدتتتت مبااارکککککک زندگیمممممممممممممTT TTهق
راستییی درساااممم قبل اینکه شمع های گوگولی کیکت رو فوت کنی یه آرزوی گشنگم بکن=-=
کامنتا هم دلم خاص باشه به فضولش ربطی نداله عاره