4 Azar 01
داره بارون میزنه ، آرامش خاصی داره
ولی دیگه دوسش ندارم ... دیگه مثل قبل نیست
سردمه ... ولی بازم دارم با خودم لج می کنم
که به چی برسم ؟ نمی دونم ...
دلم از آدمای اطرافم که با دیدنم بازم تظاهر میکنن که هیچ نقشی تو گند زدن به هدفام نداشتن ، هیچ گندی تو رویاهای بچه گونم نزدن ، شادیمو زهرمارم نکردن گرفته :)
ولی بازم نشستم می خندم مثل خودشون تظاهر می کنم
+ دوباره آسیب دیدم ... نمی دونم به کبودی ساق پام برسم یا مچ پام از هر طرف ترکوندم خودمو :)
++ برای اولین بار یه فردا رو امتحان ندارم ... و قراره بدون استرس و قرص بخوابم
- - ناشناس -