•9•

اینکه یهو زنگ بزنه بهم : مهدیس بابا آماده شو دارم میام می برمت کلاس .

بعد وضعیت من تو اون موقع ناجور ترین لباسای ممکن تنم بودن میرفتم اولین چیزی ک میگرفتم گشت بود 🗿

صدبار زنگ زدم جواب داده تا حداقل شالی برام بیارن ... گفتم الان میرم صد نفر نشسته اونجا حاجی همه مسافرت بودن کلش سه نفر بودیم 🗿💔

بعد جالب اینجاست مهدیس با اون همه بی ادبی خیلی قشنگ نشسته بود مودبانه حرف میزد اصلا پشمای خودم ریختههه بود 

از فیزیک متنفرم و امروز یه ساعت و نیم تحملش کردم حالا فقط من و اون دختره کناریم زر میزدیم پسره سرش با کونش بازی میکرد 

بعد اونم یه دقیقه حواسش به معلمه بود یه دقیقه نگاش میرقت سمت موها من ")3\>

حقیقتا ... دهم کونم پارست مخصوصا الان ک رشتمم تجربیه ")

اگه زنده موندم ... تابستون ۱۴۰۲ جشن میگیرم "^"

به همه هم پیتزا میدم *^*

  • - ناشناس -

𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐒𝐰𝐚𝐧 𝐊𝐢𝐧𝐠𝐝𝐨𝐦

Weł¢øмe тø мч šтяαиge ωøяłđ

:)...𝑵𝒐𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈
Designed By losifer Powered by Bayan