4 Shahrivar 01
همه امروز بر خلاف همیشه بدون بحث کردن با مامان بابام صرفا برای بیرون رفتن ، بیرون بودم.
خوب بود ... نه عالی بود به شدت
اهنگ گذاشتیم صدا وحشتناک زیاد و فاک با تخمی ترین افکتا فیلم میگرفتیم ... گوشی پسر خالمو گرفتم فرار کردیم تو اتاق نشستیم به تک تک رفیقاش پیام اهم دادیم:| اخرشم گرفت منو بدجور به فاک داد هنوز دستم درد میکنه
با وجود اون همه خندیدیم
ریخت و پاش کردیم
کنارمون غذا روی گاز زد بالا و بوم ترکید تو خونه
اما ... اصلا خوش نمی گذشت نمی دونم می خندیدم ولی خوشحال نبودم حتی الان با وجود اینکه دارم کسخل بازیاشون و می بینم اما بغض کردم نمی دونم چرا ... فقط می دونم خوب نیستم و نمی دونم باید چیکار کنم :)
- - ناشناس -